لــعل سـلـسـبیــل
تقصیر من نیست که همیشه یک چیز جالبتری از کوه ظرفهای توی سینک، کوه لباسهای کثیف گوشه حمام و خردههای آشغال چشمک زن روی فرش وجود دارد. تقصیر من نیست که دستمال گردگیری و شیشه پاککن را به چشم خانم دستمال و آقای شیشه پاککن عینکی میبینم. آقای شیشه پاککن و خانم دستمال همیشه دعوایشان است، همش از کار هم ایراد میگیرند. آقای شیشه پاک کن به خانم دستمال میگوید: از الیاف نامرغوب ساخته شدهای. خانم دستمال هم کم نمیآورد، میگوید خودت که از پسماندههای شیمیایی هستی چی؟
توی خانهی ما بساطی است. جاروبرقی سرفه میکند و میگوید: به پر پرنده حساسیت دارم، چقدر پَر خوردم میدهی؟ ظرفها هم جیغ جیغوند، تا میشوریشان آه و نالهشان به هواست که یواشتر این سیم را به تنمان بکش! یا اینکه یادت رفت پُشتم را!! بشوری! یا از بی فرهنگیشان سینک پر از آب را با حمام زنانه اشتباه میگیرند شروع میکنند به غیبت از این و آن... دیدید ماهیتابه نسوز سر دو سال نشده، چقد خط افتاده روی تنش؟ دیدید چه گردی نشسته روی چایساز... ول کن هم نیستند...
برای همین ترجیح میدهم همهشان را نادیده بگیرم، لم بدهم روی مبل و یک کتاب بگیرم دستم و هی بخوانم و خیالم نباشد که نهار نداریم یا دیگر حتی یک لنگه جوراب تمیز برای پوشیدن نمانده است...
Design By : LoxTheme.com |